شعر
به نام ان خدايي كه قلبش به پاكي شبنم و مهرش به وسعت آسمانهاست امروز ز دل فرياد خواهم كرد با همين حال پريشان دل شكسته،لنگ لنگان به اوج اسمان سفر خواهم كرد... به خدا خواهم گفت.. عشق را هرگز مگير از قلب من عشق امد،طوفان شد در دلم اين دل طوفان زده شنزار بود چون اتاق تنگ يك زندان بود چون بيابان بي علف... چون قفس بي روح و حال... شوق پرواز را مي ربود از جسم من حال كه زندگي معنا گرفت با وصال رنگ خوشبختي به خود،دنيا گرفت عشق را هرگز مگير از قلب من
نظرات شما عزیزان:
از ديد شعر بودن قشنگ بودن
ولي
از ديد درد دل خيلي بد
البته اين نظر منه
تو با اين عشقي كه ازش حرف ميزني داري خودتو بيخودي از بين ميبري
بنظرت بهتر نيست يه تجديد نظر كني
يكي كه هميشه پيشت باشه و بيارزه؟؟!!؟؟
مطمئن باش اگه اين كارو بكني 100% از خوشبخترينايي
رو نظرم خوب فكر كن و با من ارتباط داشته باش
شايد يه وب هم درست كردم
راستي دوست دارم با هم دوست باشيم.پاسخ:ممنون از اين كه شعرامو خوندي و نظر دادي اما گاهي اوقات شعرام حرفاي دلمو بيان ميكنن
من واقعا احساس ميكردم يه عاشقم اما الان....
me3 khodet dusesh daram!پاسخ:eshghami duset daram ghabel nadasht
Power By:
LoxBlog.Com |